سجاد محمدی

عمری گدای صاحب این خانه ماندیم

1113
9
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه کشاندیم

پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پای روضه و منبر نشاندیم

گاهی بلند از پرده‌ی دل گریه کردیم
گاهی به زیر لب زیارت‌نامه خواندیم

مَشمول الطاف زیاد اهل بیتیم
گریه‌کنِ داغِ جواد اهل بیتیم

شاه وفا بود و شریکش بی‌وفا بود
تنهای تنها حضرتِ اِبنُ الرضا بود

در خانه غربت داشت، باید گفت از این حِیث
خیلی شبیه به امام مجتبی بود

وقتی کنیزان هلهله کردند بی‌شَک
در شام یاد شامیان و عمه‌ها بود

سخت است وقتی خسته و بی‌جان که باشی
مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی

مسموم باشی و تنت در تب بسوزد
دردش دو چندان می شود عطشان که باشی

حالا تجسم کن چه حالی داری آن‌جا
با یاد میخ و سینه‌ای گریان که باشی

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش