حاج محمود کریمی

عشق است اگر از همه‌ی مردم دنیا

4644
62
عشق است اگر از همه‌ی مردم دنیا
دارم به دلم، مهر خدایی علی را
جانم به‌فدای علی عالی اعلی
به‌به چه دمی می‌رسد از عالم بالا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

مستم ز عنایات دم یار دل‌آرا
همواره دخیل است در خانه‌ی آقا
دستان گدایی من از روی تقاضا
سوگند به قرآن و به سجّاده‌ی زهرا
جز گوشه‌ی ابروی علی نیست مصلّا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

هرکس صنمی دارد و ما ساقی کوثر
هرکس به کسی نازد و ما نیز به حیدر
مولای موالی؛ علی آن حیدر صفدر
عالم به‌فدای نفسِ نفس پیمبر
عشق ازلی و ابدی، والی والا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

هرچند علی زمزمه‌ی روز و شب ماست
در عشق علی هرچه که داریم، ز زهراست
دل‌سوخته‌ی فاطمیّه، محرم مولاست
این نکته برای همه‌ی شیعه معمّاست
مخفی‌‌ست چرا قبر جگرگوشه‌ی طه
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

آرامش مولا به علی‌گفتن زهراست
ذکر علی از یاعلی فاطمه برپاست
این نکته از آن سوختن فاطمه پیداست
چون در پی یاری علی، یک‌تنه برخاست
بی واهمه آمد وسط حلقه‌ی اعدا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

در کشمکش کوچه و در آن‌همه بلوا
این بود تمام رجز حضرت زهرا
من حیدری‌ام؛ شیعه‌ی شوریده‌ی مولا
از عشق علی تاب ندارد دل شیدا
آگاه شوید ای همه‌ی مردم دنیا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

من خلق شدم تا که شوم فانی حیدر
اعجاز کنم با دم روحانی حیدر
تسبیح شوم در ید یزدانی حیدر
در شعله شوم کشته و قربانی حیدر
این حکم خدا بوده و فرموده‌ی بابا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

زهرایم و تیغ دودم حیدرکرّار
دارم به کف خود، علم حیدرکرّار
از لطف نگاه کرم حیدرکرّار
جان باخته‌ام پای غم حیدرکرّار
آتش زده بر سینه‌ی من غربت مولا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

آن‌روز که از هجر نبی خون‌به‌جگر بود
من بودم و در بود و ستم بود و شرر بود
حیدر وسط معرکه، بی تیغ و سپر بود
محسن پسرم بود و لگد بود و خطر بود
من سوختم از آتش و حیدر ز تماشا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

در باز شد و راه نفس بسته شد انگار
در پیش نگاه خجل حیدرکرّار
افتاد گلم از شرر کینه‌ی اشرار
بیت اسدالله کجا حمله‌ی کفّار
ای وای از آن‌لحظه که بردند علی را
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

دنبال علی رفتم و اعجاز نمودم
در کوچه نوای نبوی، ساز نمودم
از گردن او بند جفا باز نمودم
حرف دل خود یک‌سره ابراز نمودم
جانم به‌فدای تو امام تک و تنها
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

غم‌های علی، خنده‌ی لب‌های مرا کشت
دلچسبی و شیرینی رویای مرا کشت
امید به زیبایی فردای مرا کشت
می‌سوختم از درد علی، نیمه‌ی شب‌ها
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

اینک شب پایانی زهرای شهیده‌ست
آری شب پرواز از این خاک رسیده‌ست
هنگام جدایی من از نور دو دیده‌ست
سخت است کفن کردن قدّی که خمیده‌ست
این است تمام سخن امّ‌ابیها
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

گفتم کفن و رفت قرار از دل خسته
شد مستمعم، خیل ملک دسته‌به‌دسته
ای وای بر آن بی‌کفن سینه‌شکسته
راه نفسم را غم آن حنجره بسته
سر می‌دهد آن سر، به سرنیزه‌ی اعدا
مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ علی مَاتَ شَهِیداً

با ظلم راه نیومدی
از حقّ کوتاه نیومدی
رفتی با خورشید روزا
شب شد، با ماه نیومدی

من مضطر تو هستم؛ تو مضطر منی
من تاج عالم و تو تاج سر منی
من حیدر رسولم، تو حیدر منی

علی رو جواب نکن؛ از علی حجاب نکن
آرزوی مرگ نکن؛ خونمو خراب نکن

برده درد، من‌وتو رو
سرگردون کرد من و تو رو
برده از یاد توو کوچه‌هاش
شهر نامرد، من‌ و تو رو

من پدرم به امّت؛ تو امّ امّتی
ما هردومون شریکیم توو هر هدایتی
امّت چه کرده با ما؟! عجب حکایتی!

دنیا ازم نگیری چراغ خونمو
برا نفس‌کشیدن، تنها بهونمو
دلیل دلخوشیمو، یار جوونمو

راضی به جدایی از منه بی‌پناه نشو
به حرمت «یارفیق»، یار نیمه‌راه نشو

شب شد، باز تب اومده
جونم روی لب اومده
چه رازی گفتی که طپش
به قلب زینب اومده

من آهه رو لبم؛ توو شهادتینته
من حق و تو کسی‌که حقّ زیر دینته
راز دل من‌وتو، روز حسینته

تشنه‌لب و بی‌پناه؛ یه‌نفر و یک سپاه
من ‌و تو کنارشیم؛ توو گودی قتلگاه

به اذن الله امشب التجا بردم به درگاهی
که عزرائیل را راند از درش آن‌هم به اکراهی

بهشت آیینه‌ای از خانه‌ی صدّیقه‌ی کبراست
نباشد پیش بامش آسمان، جز سقف کوتاهی

صراط المستقیم اینجاست، جبرائیل هم باشی
اگر راهی نداری بر در این خانه گمراهی

ندارد احتشام فضّه‌اش را شاه‌بانویی
ندارد اعتبار سائل او را شهنشاهی

نمی‌خواهد دلی را بشکند از خیل مشتاقان
از این‌رو با ملائک هم تکلّم می‌کند گاهی

گناهان پرده‌ای انداخت روی فطرتم امّا
برایم نکته‌ای گفت از حدیثی، پیر آگاهی

بگو بیچاره "یا فاطر به حقّ فاطمه العفو"
که تو با این چراغ آخر بیابی سوی او راهی

که هستی؟ ای که از نور توسّل بر تو یازهرا
عزیز مصریان شد یوسف افتاده در چاهی

به دنیا آمده مولا اگر در صحن بیت‌الله
تو هم در صحنه‌ی محشر، سوار ناقة‌اللّهی

جهان از چادر خاکی تو چیزی نمی‌فهمد
چه درکی دارد از کوهی، نگاه بسته‌ی کاهی

مسیر آفرینش گم شد و تاریک شد دنیا
همین که بست راهت را میان کوچه گمراهی

تقاصی سخت خواهد داشت، خون مانده بر دیوار
یقین دارم که روزی می‌رسد از راه، خون‌خواهی

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش