طنین قدم عشق

طنین قدم عشق و همیم حرم عشق
بلند است دمادم علم عشق

عزیز است مقامات غم عشق
کتیبه به کتیبه دو خط از محتشم عشق

سلام ای دل بی تاب
سلام ای جگر سوخته‌ی از ماتم ارباب

سلام ای تب دریا
سلام ای لب خشکیده‌ی سقا لب دریا

سلام ای نم باران
سلام ای سر بر نیزه و ای پیکر عریان

جهان گشته سیه پوش از این غم
از این غصه که آتش زده بر عالم و آدم

زمین اشک و زمان اشک
هویداست به هر جای جهان اشک
به پا گشته عزای نوه‌ی حضرت خاتم

و جبریل صدا میزند از عرش معظم
که ای عالمیان جامه‌ی اندوه بپوشید
رسیده است محرم...

فلک مست تماشاست
جهان محشر کبراست و شرر در دل دریاست

و در پهنه‌ی گیتی اثر واقعه پیداست
ملائک همه جمعند که در عرش خداوند
عزای پسر فاطمه بر پاست

رسولان همه از آدم و خاتم
علی ابن ابیطالب و مولا حسن و حضرت سجاد

سپس باقر آل علی و حضرت صادق
پس از حضرت کاظم پسرش شاه خراسان جواد است

پس از او و سپس هادیِ امت
امام حسنِ عسگری و حضرت قائم و این بزم مهیاست

همه مستمع و مرثیه خوان حضرت زهراست
ببینید حسینم تک و تنهاست
ببینید که در حلقه‌ی اعداست

نه پیراهن و نه جامه و عمامه و دسداس
ببینید که عریان بدنش در دلِ صحراست

نه تابی نه جوابی و نه یک قطره‌ی آبی
چه عطشان و پریشان و به رویش چه خضابی

سپس آه کشید از ته‌ی دل گفت
بُنَیَه بُنَیَه قَتَلوکَ بُنَیَه تَرَهوکَ
بُنَیَه ذبحوکَ و مِنَ الماء فُراتٍ مَنَعوک

جهان خانه‌ی ماتم شد و آشفته و درهم شد
از این ناله جانسوز
که امروز رسید از طرف حضرت صدیقه به عالم
که ای عالمیان جامه‌ی اندوه بپوشید
رسیده است محرم...