شب و روزام اینطوری سر نمیشه
100
1
- ذاکر: حسین محمدی فام
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت علی اصغر (ع)
- مناسبت: شب هفتم محرم
- سال: 1402
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهوارهاش خوش نکنی
اینا واسم علیاصغر نمیشه
حرمله وصلهی جونمو گرفت
عصای قدِ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم؟
حرمله یکی یدونمو گرفت
اشکِ ابرِ تو مگه یادم میره
قتلِ صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بینقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزهدار داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
مگر که داشته با تو حساب بیشتری
که زد به حنجر تو با شتاب بیشتری
به آب خواستنم دسته جمع خندیدند
دگر چرا بزنم حرفِ آبِ بیشتری
علی جان سه شعبهای که تو را کشت مالِ یَلها بود
تو را زدند ولی با عذابِ بیشتری
عزیزِ بیگُنهم را چه زود حرمله زد
برای اینکه بگیرد ثواب بیشتری
تکان تکان شدنت دردسر برایم شد
شکفته شد گُلِ من با گلاب بیشتری
تو را به خاک سپردم به چای گهواره
نبود بهر تنت جای خواب بیشتری
چنان شکافته این تیر حنجرت را که
به نیزه بسته شدی با طناب بیشتری
یگانهی دل من را دو قسمتش کردند
نیاز نیست دگر آب و تاب بیشتری
قرار بود از فرات واست آب بیاره عموت
رفیق نیمه راه شدی نمیارم به روت
از حرمله نمیگذرم بنده به مو گلوت
میمیره مادرت آویزونه سرت
تیغ رو بیرون بیارمش پاشیده حنجرت
داره چه زود تنت میشه اسیرِ خاک
یه سالگیتو میبینی امّا به زیر خاک
حنجر تو خیلی فرق با حنجر مرد داره
قربونی رو لب تشنه سر بریدن درد داره
لای لای علی واویلا.....
بگو به حرمله تا لحظهای امان بدهد
برای بوسهی آخر کمی زمان بدهد
چقدر لحظهی سختیست اینکه یک فرزند
به روی دست پدر ذره ذره جان بدهد
ماشاالله شش ماهه یَلی تو روی نیزهای
سیراب شدن همه ولی تو روی نیزهای
شیر داره مادرت ولی تو روی نیزهای
شرمندهام ازت من با همه وجود
خوردم اگه یه جرعه آب خواهش عمه بود
بالای نیزهها رو میگیری همش
شیرت نداده مادرت دلخور شدی ازش
به نیزهدارت گفتم من از دلم تاب رفته
تکون نده نیزهاش رو تازه چشاش خواب رفته
لای لای علی واویلا.....
علی لای لای علی لای لای.....
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهوارهاش خوش نکنی
اینا واسم علیاصغر نمیشه
حرمله وصلهی جونمو گرفت
عصای قدِ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم؟
حرمله یکی یدونمو گرفت
اشکِ ابرِ تو مگه یادم میره
قتلِ صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بینقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزهدار داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
مگر که داشته با تو حساب بیشتری
که زد به حنجر تو با شتاب بیشتری
به آب خواستنم دسته جمع خندیدند
دگر چرا بزنم حرفِ آبِ بیشتری
علی جان سه شعبهای که تو را کشت مالِ یَلها بود
تو را زدند ولی با عذابِ بیشتری
عزیزِ بیگُنهم را چه زود حرمله زد
برای اینکه بگیرد ثواب بیشتری
تکان تکان شدنت دردسر برایم شد
شکفته شد گُلِ من با گلاب بیشتری
تو را به خاک سپردم به چای گهواره
نبود بهر تنت جای خواب بیشتری
چنان شکافته این تیر حنجرت را که
به نیزه بسته شدی با طناب بیشتری
یگانهی دل من را دو قسمتش کردند
نیاز نیست دگر آب و تاب بیشتری
قرار بود از فرات واست آب بیاره عموت
رفیق نیمه راه شدی نمیارم به روت
از حرمله نمیگذرم بنده به مو گلوت
میمیره مادرت آویزونه سرت
تیغ رو بیرون بیارمش پاشیده حنجرت
داره چه زود تنت میشه اسیرِ خاک
یه سالگیتو میبینی امّا به زیر خاک
حنجر تو خیلی فرق با حنجر مرد داره
قربونی رو لب تشنه سر بریدن درد داره
لای لای علی واویلا.....
بگو به حرمله تا لحظهای امان بدهد
برای بوسهی آخر کمی زمان بدهد
چقدر لحظهی سختیست اینکه یک فرزند
به روی دست پدر ذره ذره جان بدهد
ماشاالله شش ماهه یَلی تو روی نیزهای
سیراب شدن همه ولی تو روی نیزهای
شیر داره مادرت ولی تو روی نیزهای
شرمندهام ازت من با همه وجود
خوردم اگه یه جرعه آب خواهش عمه بود
بالای نیزهها رو میگیری همش
شیرت نداده مادرت دلخور شدی ازش
به نیزهدارت گفتم من از دلم تاب رفته
تکون نده نیزهاش رو تازه چشاش خواب رفته
لای لای علی واویلا.....
علی لای لای علی لای لای.....
نظرات
نظری وجود ندارد !