سیدرضا نریمانی

شب است و بین کوچه‌ها غریبه پر نمیزند

1093
14
شب است و بین کوچه‌ها غریبه پَر نمی‌‌زند
همان که نیست در به در، در سحر نمی‌زند

بساط گریه‌هام را دوباره پهن کرده‌ام
کسی گدای خسته را در این گذر نمی‌زند

اگر که مُضطر آمدم کسی مرا نخواسته
مریضم و به بسترم طبیب، سر نمی‌زند

جنون و مستی گناهِ من، مرا تباه کرد
وگرنه هیچ عاقلی که سر به در نمی‌زند

دوباره هم بخر مرا، بخر ضرر نمی‌کنی
خدا بدیِ بنده‌ها، به تو ضرر نمی‌زند

همیشه منّت علی کِشم نه هر کسی دگر
که نوکر علی دَم از کسی دگر نمی‌زند

ببین به‌جز همان که از امام خود جدا شده
به باغ خانه‌ی پیمبرش شَرَر نمی‌زند

بی اذن، در شکسته شد، خبر نداشت جبرئیل
یکی که داغ‌دیده را چهل نفر نمی‌زند

زنی به‌خاطر علی، شکسته پهلویش ولی
اگرچه زخم خورده ناله از جگر نمی‌زند

حسین هم به‌خاطر علی غریب کشته شد
و گرنه دِشنه را کسی که این‌قدر نمی‌زند

خیال کن که چکمه روی پیکرش نمی‌دود
و پیش مادرش لگد به مُحتضر نمی‌زند

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش