سپاه ابرهه آمد سوار بر فیلش رسید
719
11
- ذاکر: حاج سعید حدادیان
- سبک: شعر روضه
- موضوع: عبدالله بن الحسن (ع)
- مناسبت: روز پنجم محرم
- سال: 1402
سپاه اَبرَهه آمد سوار بر فیلش
رسید در پی آن لشکر اَبابیلش
زمان آن شده از قاسم آن خبر برسد
که پاسخ است دوباره نزول سِجّیلش
کجاست حضرت عیسی که ناله سر بدهد
به حرمتی که شکست از کتاب انجیلش
کجاست حضرت موسی تب فراعنه را
میان خویش ببلعد تلاطم نیلش
چه آتشیست که شیطان دچار خودسوزیست
که وعده داده خدا از زمان تنزیلش
خداست حافظ مُصحَف به کوری دشمن
شنیدهاند همه در نوای تنزیلش
ای مسلمان سُکوت جائز نیست
وقت فریاد هر مسلمانیست
عالمی غرقِ در مصیبت شد
به رسول خدا اهانت شد
جهد شیطان پرست، بی اثر است
زآن که از نور عشق بی خبر است
عشق احمد اساس دین خداست
معنی دین مَوَدّتِ طاهاست
پاک تر از نسیم و از شبنم
جسم و جان پیمبر اعظم
شعر حافظ به وصف او چه نکوست
"همه عالم گواه عصمت اوست"
هر چه خواهی به زَعم خویش بکوش
نور احمد نمیشود خاموش
کوریِ چشمِ دشمنِ غافل
حق کند نور خویش را کامل
شده بیداری مسلمانان
آتشِ جانِ دشمنِ قرآن
به فدای پیمبران سرِ ما
مرگ بر دشمن پیمبر ما
ای جهان عهد نور نزدیک است
ماجرای ظهور نزدیک است
طالب خون انبیاء مهدی
وارث دشت کربلا مهدی
خیز و تیغ از نیام بیرون آر
بر گلوی ستمگران بگذار
******
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کَرَم توست یا حسن
تنها نه آسمان و زمین عالم وجود
در زیر سایهی عَلَم توست یا حسن
عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع
جان شمعِ روشنِ حرم توست یا حسن
سرتا به پات حُسن خداوند سرمد است
آیینهی تمام نمای محمّد اسـت
دریای نور در دهنت آفریدهاند
آیات وحی در سخنت آفریدهاند
سرتا به پات آینهی حُسن کبریاست
در بین پنج تن حسنت آفریدهاند
انفاس آسمانیِ عیسی مسیح را
از لحظههای دَم زدنت آفریدهاند
بینایی دو دیدهی یعقوب را درست
از بوی عطر پیراهنت آفریدهاند
آیینهی محمّد و زهرا و حیدری
از هرچه گفتهاند و نگفتند برتری
*******
اگرچه من برادر کوچیکترم
ولی منم شبیه اون دلاورم دلاورم
پیش بابا نذار بیآبرو بشم
عمه توروخدا بذار فدایی عمو بشم
عمو بازم یه گلِ سینه میخواد
دل منم زخم مدینه میخواد
عمه میدید که جون من به لب رسید
صحنهای رو که من دیدم حتی اباالفضلم ندید
دست منو به جا سرت بریدن
جسم منو به خاک و خون کشیدن
تو قتلگاه فاطمه رو صدا زدم
دست خودم نبود اگه پیش تو دست و پا زدم
شکر خدا که آبرومو خریدم
این دَم آخر سرمو رو سینهی تو دیدم
اگه به پیش پات میفته دستم
بالای نی پشت سر تو هستم
*******
آتیش به ما نزن
انقده پنجه روی خاک کربلا نزن
دست و پا که میزنی مادر رو صدا نزن
خنجر نمیبره
هیچکسی قربونیو اینجوری سر نمیبره
هیشکی انگشتو واسه انگشتر نمیبره
یک زن تنهام چطور شمرو ازت جدا کنم
پاشو اذون مغربه من به کی اقتدا کنم
عالمو بیقرار کنم خیمهها رو چی کار منم
خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم
رسید در پی آن لشکر اَبابیلش
زمان آن شده از قاسم آن خبر برسد
که پاسخ است دوباره نزول سِجّیلش
کجاست حضرت عیسی که ناله سر بدهد
به حرمتی که شکست از کتاب انجیلش
کجاست حضرت موسی تب فراعنه را
میان خویش ببلعد تلاطم نیلش
چه آتشیست که شیطان دچار خودسوزیست
که وعده داده خدا از زمان تنزیلش
خداست حافظ مُصحَف به کوری دشمن
شنیدهاند همه در نوای تنزیلش
ای مسلمان سُکوت جائز نیست
وقت فریاد هر مسلمانیست
عالمی غرقِ در مصیبت شد
به رسول خدا اهانت شد
جهد شیطان پرست، بی اثر است
زآن که از نور عشق بی خبر است
عشق احمد اساس دین خداست
معنی دین مَوَدّتِ طاهاست
پاک تر از نسیم و از شبنم
جسم و جان پیمبر اعظم
شعر حافظ به وصف او چه نکوست
"همه عالم گواه عصمت اوست"
هر چه خواهی به زَعم خویش بکوش
نور احمد نمیشود خاموش
کوریِ چشمِ دشمنِ غافل
حق کند نور خویش را کامل
شده بیداری مسلمانان
آتشِ جانِ دشمنِ قرآن
به فدای پیمبران سرِ ما
مرگ بر دشمن پیمبر ما
ای جهان عهد نور نزدیک است
ماجرای ظهور نزدیک است
طالب خون انبیاء مهدی
وارث دشت کربلا مهدی
خیز و تیغ از نیام بیرون آر
بر گلوی ستمگران بگذار
******
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کَرَم توست یا حسن
تنها نه آسمان و زمین عالم وجود
در زیر سایهی عَلَم توست یا حسن
عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع
جان شمعِ روشنِ حرم توست یا حسن
سرتا به پات حُسن خداوند سرمد است
آیینهی تمام نمای محمّد اسـت
دریای نور در دهنت آفریدهاند
آیات وحی در سخنت آفریدهاند
سرتا به پات آینهی حُسن کبریاست
در بین پنج تن حسنت آفریدهاند
انفاس آسمانیِ عیسی مسیح را
از لحظههای دَم زدنت آفریدهاند
بینایی دو دیدهی یعقوب را درست
از بوی عطر پیراهنت آفریدهاند
آیینهی محمّد و زهرا و حیدری
از هرچه گفتهاند و نگفتند برتری
*******
اگرچه من برادر کوچیکترم
ولی منم شبیه اون دلاورم دلاورم
پیش بابا نذار بیآبرو بشم
عمه توروخدا بذار فدایی عمو بشم
عمو بازم یه گلِ سینه میخواد
دل منم زخم مدینه میخواد
عمه میدید که جون من به لب رسید
صحنهای رو که من دیدم حتی اباالفضلم ندید
دست منو به جا سرت بریدن
جسم منو به خاک و خون کشیدن
تو قتلگاه فاطمه رو صدا زدم
دست خودم نبود اگه پیش تو دست و پا زدم
شکر خدا که آبرومو خریدم
این دَم آخر سرمو رو سینهی تو دیدم
اگه به پیش پات میفته دستم
بالای نی پشت سر تو هستم
*******
آتیش به ما نزن
انقده پنجه روی خاک کربلا نزن
دست و پا که میزنی مادر رو صدا نزن
خنجر نمیبره
هیچکسی قربونیو اینجوری سر نمیبره
هیشکی انگشتو واسه انگشتر نمیبره
یک زن تنهام چطور شمرو ازت جدا کنم
پاشو اذون مغربه من به کی اقتدا کنم
عالمو بیقرار کنم خیمهها رو چی کار منم
خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم
نظرات
نظری وجود ندارد !