علی برادران

قرار بود از فرات واست آب بیاره عموت

138
4
(قرار بود از فرات واست آب بیاره عموت
رفیق نیمه‌راه شدی نمیارم به روت
از حرمله نمی‌گذرم بنده به مو گلوت)۲

(می‌میره مادرت که افتاده سَرت
تیرو بیرون بیارنش پاشیده حنجرت)۲

چه زود داره تنت میشه اسیر خاک
یه‌سالگیتو می‌بینم اما به زیر خاک

(حنجر تو خیلی فرق با حنجر مَرد داره)۲
قربونی رو لب تشنه سَر ببُری درد داره

(ماشاالله شیش ماهه یَلی تو روی نیزه‌ای
سیراب شدن همه علی تو روی نیزه‌ای
شیر داره مادرت ولی تو روی نیزه‌ای)

(شرمنده‌ام ازت با همه‌ی وجود
خوردم اگر یه جرعه آب خواهش عمه بود)۲

بالای نیزه‌ها رو می‌گیری همش
شیر نداره مادرت دلخور شدی ازش

(به نیزه‌دارت گفتم من از دلم تاب میره
تکون نده نیزش رو تازه چشاش خواب میره)۲

(یادت باشه یه بارم به من مادر نگفتی)۲
مواظب خودت باش از روی نِی نیفتی
****
(دو چشمت روی نیزه ناز مانده)۲
(برای مادرت یک راز مانده)۲

(بگو تقصیر نیزه یا سه شعبه‌است)۲
چرا مادر دهانت باز مانده
****
(همه اهل حرم دل خسته بودن
همه سَرها به نِی بشکسته بودن)۲

چنان کوچک بود آن جسم لطیفش
سرش را روی نیزه بسته بودن
****
(ز گریه مادر تو آب رفته)۲
و از سر دردهایم خواب رفته

(به نیزه‌دار گفتم: بچه داری؟)۲
کمی آرام تازه خواب رفته

حسین...
****
(چرا قهری مگر تقصیر دارم؟
به دست و پای خود زنجیر دارم)۲
بیا از نیزه پائین شیر دارم

حسین...
****
(گلویت را ز هم پاشیده بودن)۲
بساط آب را برچیده بودن

تو را چندین ملک تا پشت خیمه
میان بال خود پیچیده بودن
****
طفل خود را طرف لشگر نامرد گرفت
زخم پیشانی او را عرق سَرد گرفت

رو زد و آب ندادن دل مَرد گرفت گرفت
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

حسین...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش