روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
3472
55
- ذاکر: حسین سیب سرخی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: فاطمیه , حضرت زهرا سلام الله علیها
- مناسبت: شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
- سال: 1401
ای شفاعت کننده فردا
السلَّام علیکِ یا زهرا
فاطمه ای حبیبه داور
فاطمه ای بهشت پیغمبر
بانوی بانوان هر دو جهان
مفتخر از کنیزیات هاجر
ای که معنای لیلةالقدری
درک کرده فقط تو را حیدر
به حسین و به زینبین و حسن
بهترین ، مهربان ترین مادر
ای به وصف تو انسان
ای به مدح تو سوره کوثر
من گناهکارم و پشیمانم
ای که هستی شفیعه محشر
نفس پاک توست انسانساز
چادرت میشود مسلمانساز
ای کرامت همیشه عادت تو
ای به کون و مکان سیادت تو
به نمازت خدای فخر کند
عرشیان عاشق عبادت تو
ای تو تنها مدافع مولا
جان فدای تو و رشادت تو
بدست تو بوسه زد نبی و
زنی کور شد چشمش از حسادت تو
من سیهپوش ماتمت هستم
آمدم تا که در شهادت تو
بر غروب مدینه گریه کنم
بر جراحات سینه گریه کنم
یاس بودی و ارغوان گشتی
ای بهار علی خزان گشتی
ای رخت ماه آسمان علی
پشت ابر سیه نهان گشتی
از اثر ضربه های قنفذ بود که
تو در کوچه نیمه جان گشتی
قدر تو خاکیان ندانستند
عازم روضه جنان گشتی
صبر مبهوت مانده از صبرت
سینه عاشقان بود قبرت
*****
گیر کرد و به خانه راه نداشت
وسط کوچهها پناه نداشت
او سر جنگ با مدینه نداشت
بین نامحرمان پناه نداشت
بر روی خاک بیصدا افتاد
مادر ما مجال آه نداشت
غیر دیوار کوچهها آن روز
فاطمه هیچ تکیهگاه نداشت
به چه جرمی چرا کتک خورده
به خدا مادرم گناه نداشت
کاشکی به مغیره میگفتید
که زمین خوردنش نگاه نداشت
کاش میشد غلاف
کاری با زن تنهای پا به ماه نداشت
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوای دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
از بس که خالی است در این خانه جای تو
مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم
از دست گریه های تو راحت شدند این محل
شکوه نمیکنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه کوفه نیاز نیست
خون مرا نوشته مدینه به پای تو
********
اگر میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
السلَّام علیکِ یا زهرا
فاطمه ای حبیبه داور
فاطمه ای بهشت پیغمبر
بانوی بانوان هر دو جهان
مفتخر از کنیزیات هاجر
ای که معنای لیلةالقدری
درک کرده فقط تو را حیدر
به حسین و به زینبین و حسن
بهترین ، مهربان ترین مادر
ای به وصف تو انسان
ای به مدح تو سوره کوثر
من گناهکارم و پشیمانم
ای که هستی شفیعه محشر
نفس پاک توست انسانساز
چادرت میشود مسلمانساز
ای کرامت همیشه عادت تو
ای به کون و مکان سیادت تو
به نمازت خدای فخر کند
عرشیان عاشق عبادت تو
ای تو تنها مدافع مولا
جان فدای تو و رشادت تو
بدست تو بوسه زد نبی و
زنی کور شد چشمش از حسادت تو
من سیهپوش ماتمت هستم
آمدم تا که در شهادت تو
بر غروب مدینه گریه کنم
بر جراحات سینه گریه کنم
یاس بودی و ارغوان گشتی
ای بهار علی خزان گشتی
ای رخت ماه آسمان علی
پشت ابر سیه نهان گشتی
از اثر ضربه های قنفذ بود که
تو در کوچه نیمه جان گشتی
قدر تو خاکیان ندانستند
عازم روضه جنان گشتی
صبر مبهوت مانده از صبرت
سینه عاشقان بود قبرت
*****
گیر کرد و به خانه راه نداشت
وسط کوچهها پناه نداشت
او سر جنگ با مدینه نداشت
بین نامحرمان پناه نداشت
بر روی خاک بیصدا افتاد
مادر ما مجال آه نداشت
غیر دیوار کوچهها آن روز
فاطمه هیچ تکیهگاه نداشت
به چه جرمی چرا کتک خورده
به خدا مادرم گناه نداشت
کاشکی به مغیره میگفتید
که زمین خوردنش نگاه نداشت
کاش میشد غلاف
کاری با زن تنهای پا به ماه نداشت
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوای دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
از بس که خالی است در این خانه جای تو
مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم
از دست گریه های تو راحت شدند این محل
شکوه نمیکنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه کوفه نیاز نیست
خون مرا نوشته مدینه به پای تو
********
اگر میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
نظرات
نظری وجود ندارد !