دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم به خیمهی تو
392
5
- ذاکر: حاج سعید حدادیان
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت علی اصغر (ع)
- مناسبت: روز هفتم محرم
- سال: 1402
دوباره ماه محرّم رسید و من نرسیدم به خیمهی تو
نه حتی به خویشتن نرسیدم
گذشت سالی و در کاروان یوسف زهرا
به چشمروشنی از بوی پیراهن نرسیدم
عزیزٌ علَیَّ أن أريالخلقَ و لا تری
و لا أسمع لک حَسیساً و لا نجوی
به مقتلِ تو رسیدند و سوختند شهیدان
مرا چه شد که به لَبیکِ سوختن نرسیدم
دمِ غروب سراسیمه گشتم آه
دوباره به آن سری که جدا مانده از بدن
به تن لباس ریا کردم آه، یک سرِ سوزن
به بوریای تو ای شاه بیکفن نرسیدم
دوباره بر سرِ نِی سیبهای سرخ رسید
دوباره ماه محرّم رسید و من نرسیدم
طفلِ شیرم شیر نه! تیرِ بلا را دوست دارم
تشنه کامم آه نه! دریای لا را دوست دارم
از شبِ میلاد گفتم با زبان بیزبانی
عاشق کربوبلایم کربلا را دوست دارم
مثل قاسم مثل اکبر همچنان عباس و زینب
اشکِ شبسوزِ دُرون حالِ دعا را دوست دارم
چشمهایم میبازو رنگم از صورت پریده
از نوا افتادم اما نینوا را دوست دارم
پَرزدم از دامنِ گهواره در آغوشِ بابا
وصلِ یارو دوشِ مِصباحالهُدی را دوس دارم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم...
باید از تیرِ سهشعبه ذبح گردد حنجر من
در رَهِ جانان سرِ از تن جدا را دوست دارم
حرمله این تیرِ زهرآلودِ تو، این حنجرِ من
من ز نوکِ تیرها آب بقا را دوست دارم
کردهام خود را جدا از دامن پُرمهر مادر
بر سرِ دوشِ پدر وصلِ خدا را دوست دارم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم...
مرهمِ زخم گلوی من بُوَد اشک مُحِبّان
دوستان من گریه و اشک شما را دوست دارم
آب به اولادِ علی حرام است واویلا، واویلا
کارِ علیاصغرِ من تمام است واویلا، واویلا
اصغرِ من کِی به زبان آمده واویلا، واویلا
حرمله با تیر و کمون آمده واویلا، واویلا
طفلِ یتیمی ز حسین گم شده واویلا،واویلا
قامتِ زینب خم شده واویلا، واویلا
به سمتِ گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
در وسط کوچه تورا میزدند واویلا، واویلا
وایِ منو وایِ منو وایِ من واویلا، واویلا
نه حتی به خویشتن نرسیدم
گذشت سالی و در کاروان یوسف زهرا
به چشمروشنی از بوی پیراهن نرسیدم
عزیزٌ علَیَّ أن أريالخلقَ و لا تری
و لا أسمع لک حَسیساً و لا نجوی
به مقتلِ تو رسیدند و سوختند شهیدان
مرا چه شد که به لَبیکِ سوختن نرسیدم
دمِ غروب سراسیمه گشتم آه
دوباره به آن سری که جدا مانده از بدن
به تن لباس ریا کردم آه، یک سرِ سوزن
به بوریای تو ای شاه بیکفن نرسیدم
دوباره بر سرِ نِی سیبهای سرخ رسید
دوباره ماه محرّم رسید و من نرسیدم
طفلِ شیرم شیر نه! تیرِ بلا را دوست دارم
تشنه کامم آه نه! دریای لا را دوست دارم
از شبِ میلاد گفتم با زبان بیزبانی
عاشق کربوبلایم کربلا را دوست دارم
مثل قاسم مثل اکبر همچنان عباس و زینب
اشکِ شبسوزِ دُرون حالِ دعا را دوست دارم
چشمهایم میبازو رنگم از صورت پریده
از نوا افتادم اما نینوا را دوست دارم
پَرزدم از دامنِ گهواره در آغوشِ بابا
وصلِ یارو دوشِ مِصباحالهُدی را دوس دارم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم...
باید از تیرِ سهشعبه ذبح گردد حنجر من
در رَهِ جانان سرِ از تن جدا را دوست دارم
حرمله این تیرِ زهرآلودِ تو، این حنجرِ من
من ز نوکِ تیرها آب بقا را دوست دارم
کردهام خود را جدا از دامن پُرمهر مادر
بر سرِ دوشِ پدر وصلِ خدا را دوست دارم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم...
مرهمِ زخم گلوی من بُوَد اشک مُحِبّان
دوستان من گریه و اشک شما را دوست دارم
آب به اولادِ علی حرام است واویلا، واویلا
کارِ علیاصغرِ من تمام است واویلا، واویلا
اصغرِ من کِی به زبان آمده واویلا، واویلا
حرمله با تیر و کمون آمده واویلا، واویلا
طفلِ یتیمی ز حسین گم شده واویلا،واویلا
قامتِ زینب خم شده واویلا، واویلا
به سمتِ گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
در وسط کوچه تورا میزدند واویلا، واویلا
وایِ منو وایِ منو وایِ من واویلا، واویلا
نظرات
نظری وجود ندارد !