حاج علی انسانی

دل آن آرزو داشت که من باتو یکجا بنشینم

59
2
دل آن آرزو داشت که من باتو یک‌جا بنشینم 
غافل از این‌که نباید بَر محتضر بنشینم

داداش اون غبارت ‌که گر از سردامن نفشانیم
برنخیزدم همه‌ی عمر و همین‌جا بنشینم

داداش بی ادبی نیستم
همه‌ی عمرم ایستادم
مقابلتو گفتم یاسیدی

بی‌ادبی نیستم اما هی یه عمره صبوری
با تو دیگر نتوانم که شکیبا بنشیم

یا اباعبدلله

آب لب خشکت نرسد، آب ننوشم
تشنه لب رابه لب کوثر وطوبی بنشینم

اما گشته بی دستی مانع برخواستنم چه کنم
چه کنم زان که نباید به زهرا برسم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش