حسین سیب سرخی

دست بگذار به قلب نگرانم بابا

48
4
(دست بگذار به قلب نگرانم بابا )۳
تا که آرام شود روح و روانم بابا

چند وقت است صدایم نزدی دختر من
چند وقت است نگفتم به تو جانم بابا؟

نه تو هستی نه عمو و نه علی اکبر هست
پس برای چه کسی شعر بخوانم بابا

بس‌که در راه دویدم بخدا خسته شدم
بغلم کن روی پایت بنشانم بابا

(حرف‌های بدی امروز به من گفت یزید)۲
وای بند آمده از شرم زبانم بابا

زجر ملعون به روی جای لبت سیلی زد
چند شب تلخ شده طعم دهانم بابا

گیسویم سوخته است و کف پام آبله زد
بازویم نیزه شکسته به گمانم بابا

سینه‌ات هستی من بود و خرابش کردند
چه کسی پای نهاده به جهانم بابا؟

حرمله تیر به تو زد؟ بخدا می‌کُشمش
آخرین تیر تو شد قد کمانم بابا

جان من بند به موهای پریشان تو بود
گیسویت سوخت چرا زنده بمانم بابا؟
****
بابا سلام گوشۀ ویران خوش آمدی
در محفل غریب یتیمان خوش آمدی

بابا سلام پس تو چرا دیر آمدی
حالا که شد سه سالۀ تو پیر آمدی

اول بیا تو رنگ تنم را نگاه کن
این پاره پاره پیرهنم را نگاه کن

قدری بکش تو ناز من نازدانه را
تا سر کنم حدیث شب و تازیانه را

قلبم ز دست فاصله‌ها تیر می‌کشد
پایم ز درد آبله‌ها تیر می‌کشد

با عمه پا به پای اسیران دویده‌ام
دنبال قافله به بیابان دویده‌ام

بر دامنم گذاشته عمه سر تو را
شد نوبتم که بوسه زنم حنجر تو را

چون صورت تو صورت من زخم خورده است
اصلاً تمام قامت من زخم خورده است

چشم انتظار دختر تو شهر شام بود
دیدم که سنگ دست زنان روی بام بود

در زیر خاک و آتش‌شان سوخت گیسویم
یک‌باره گُر گرفت و بر افروخت گیسویم

بابا نگو به عمه سرم درد می‌کند
بابا نگو ولی کمرم درد می‌کند

من زینب توام به خدا زیور توام
خیلی شبیه مادر غم پرور توام

آبم مکن مپرس ز احوال موی من
بگذر چرا نیامده با تو عموی من؟

ای از سفر رسیده ز رنج سفر بگو
از روی نیزه رفتن و از چوب تر بگو

خون می‌چکد هنوز چرا از روی لبت
ای دخترت فدای رخ نامرتبت

در مجلسی که حرمت طفلان تو شکست
می‌دیدمت ز گوشه ای دندان تو شکست

(دیدم چگونه بر سر تو چوب می‌زدند)۲
در پیش چشم خواهر تو چوب می‌زدند

انگار روی چشم من آب مذاب ریخت
وقتی به طشت روی سر تو شراب ریخت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش