دختر سلطانم و ویران سرا شد جای من
570
10
- ذاکر: علی نجفی
- سبک: دودمه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: شب سوم محرم
- سال: 1402
دخترِ سلطانم و ویران سَرا شد جایِ من
وایِ من ای وایِ من
آمده کنجِ خرابه نیمهشب بابایِ من
وایِ من ای وایِ من
از کجا آمدی بگشایی آخر راهِ جبران را
من اصلاً سر نمیخواهم بگیر از دخترت جان را
تو بالا را رها کردی که پیشِ دخترت باشی
حسابی شاد کردی تو دلِ پایین نشینان را
به قدری ذوق کردم که به پایم آبله گَل شد
اگر خواهی دوباره میدوَم کُلِ بیابان را
شبیه عمهام زینب ندیدم غیرِ زیبایی
به شکل قاصدک دیدم پدر خارِ مغیلان را
اُمید حَبس در آغوشِ تو همراه من بوده
وگرنه بچه کی دارد به جانش تابِ زندان را
زِ کویِ شعلهها با آتشِ عشقت گذر کردم
پدر من پایِ تو سوزاندهام پا تا گریبان را
حریرِ سوخته شایستهی شاهان نمیباشد
خجالت میکشم پهنش کنم بَهرِ تو دامان را
تجسم میکنم پا داری و بَر پایِ تو خوابم
تجسم کن توهم شانه زدی مویِ پریشانِ را
وایِ من ای وایِ من
آمده کنجِ خرابه نیمهشب بابایِ من
وایِ من ای وایِ من
از کجا آمدی بگشایی آخر راهِ جبران را
من اصلاً سر نمیخواهم بگیر از دخترت جان را
تو بالا را رها کردی که پیشِ دخترت باشی
حسابی شاد کردی تو دلِ پایین نشینان را
به قدری ذوق کردم که به پایم آبله گَل شد
اگر خواهی دوباره میدوَم کُلِ بیابان را
شبیه عمهام زینب ندیدم غیرِ زیبایی
به شکل قاصدک دیدم پدر خارِ مغیلان را
اُمید حَبس در آغوشِ تو همراه من بوده
وگرنه بچه کی دارد به جانش تابِ زندان را
زِ کویِ شعلهها با آتشِ عشقت گذر کردم
پدر من پایِ تو سوزاندهام پا تا گریبان را
حریرِ سوخته شایستهی شاهان نمیباشد
خجالت میکشم پهنش کنم بَهرِ تو دامان را
تجسم میکنم پا داری و بَر پایِ تو خوابم
تجسم کن توهم شانه زدی مویِ پریشانِ را
نظرات
نظری وجود ندارد !