محمد امینی

خسته بودی

44
3
خسته بودی، تشنه بودی
من بمیرم برات گرسنه بودی

زیر تیغ و دشنه بودی
(من بمیرم برات گرسنه بودی)۲

این تشنگی کجا واون تشنگی کجا

(صلی علی العطشان کرببلا)۲

پاپس نمی‌کشه، همه رفتند ولی شمر که دست نمی‌کشه
زینب رسید و گفت، مادر بیا ببین دیگه نفس نمی‌کشه

تاختن، با مرکب روی تنت تاختن
تو رو توی گودی انداختن

سر رو برد، معجر رو برد
چشم دلش سیر نشد

از حرم معجر رو برد
چشم دلش سیر نشد

چشم دلش سیر نشد، دوباره اومد
پیاده رفت از گودال، سواره اومد

قربون صدا زدنت، خیلی بی‌هوا زدنت
حالا روی چادرمه، خاک دست و پا زدنت

من سر قرار اومدم، توی نیزه زار اومدم
از تو برنگشتم حسین، با خودم کنار اومدم

تا چشمم کار می‌کنه، نیزه می‌بینم
رو سینت داره چیکار می‌کنه، نیزه می‌بینم

بابا اصلا غمت نباشه اینجا خالی شد
گودال که خالی شد، تازه زینب اومد

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من

داداش، کی دلش اومد بزنه
کی اومد لگد بزنه
یه نفر یه حرفی به این شمر ناولد بزنه

زندگی همینه حسین، رسم دنیا اینه حسین
کاشکی حال و روز تو رو مادرت نبینه حسین

از خستگی دور و برم رو تیره می‌بینم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش