تورو دیدم افتادی رو خاک
470
33
- ذاکر: کربلایی نریمان پناهی
- سبک: شور
- موضوع: امام حسین (ع)
- مناسبت: هیئت هفتگی
- سال: 1402
تو رو دیدم افتادی رو خاک
ولی هیچکس یاورت نبود
تو رو دیدم افتادی رو خاک
هیچکی فکر خواهرت نبود
تو رو هرجوری شد میزدن
نا نجیبا از روی جفا
جوونا با خنجر میزدن
پیره مردا با ضرب عصا
چه درهمی ای قرار زینب
سخته بخواد تو رو به جا بیاره زینب
دارم میخونم برا تو قرآن
با گریه روشن میکنم شام غریبان
وای حسین...
بسیوفٍ قطعینِ...
همه دارند میخندن بهم
هیشکی فکر دردای تو نیست
جایگاهت آغوش منه
روی نیزه که جای تو نیست
بیپناهم بعد از تو حسین
طعنه خیلی قلبم رو سوزوند
دورم هستند این نامحرما
محرمی که واسه من نموند
به روی نیزه، کرده تجلی
سری که غرق خونه و زخمیه خیلی
بایدم این سر، شکسته باشه
انگاری که خورشید به خون نشسته باشه
***
بیاید بریم با هم، یه سر به قتلگاه
همون جایی که شد، خون حسین مباح
زنده بود هنوز که قتل و غارت، شد آغاز
پای دشمنا به خیمه شد باز
شمر و خولی و سنان و اخنس، هستن باز
وای حسین...
خواهری که تو آتیش تنهایی میسوزه
خواهری که غربتش جان سوزه
خواهری که پیر شده تو گودال، یک روزه
وای حسین...
بیاین بریم با هم، یه سر به خیمهگاه
بریم کنار یک خواهر بیپناه
نداره نامردیِ این لشگر، اندازه
غارت خیمه شروع شد تازه
توی نامردی دارن این لشگر، آوازه
همشون ارازل و اوباشن، نامردا
فکر پاداشی که دارن فردا
کشتن آقا رو برای مال این دنیا
وای حسین...
ولی هیچکس یاورت نبود
تو رو دیدم افتادی رو خاک
هیچکی فکر خواهرت نبود
تو رو هرجوری شد میزدن
نا نجیبا از روی جفا
جوونا با خنجر میزدن
پیره مردا با ضرب عصا
چه درهمی ای قرار زینب
سخته بخواد تو رو به جا بیاره زینب
دارم میخونم برا تو قرآن
با گریه روشن میکنم شام غریبان
وای حسین...
بسیوفٍ قطعینِ...
همه دارند میخندن بهم
هیشکی فکر دردای تو نیست
جایگاهت آغوش منه
روی نیزه که جای تو نیست
بیپناهم بعد از تو حسین
طعنه خیلی قلبم رو سوزوند
دورم هستند این نامحرما
محرمی که واسه من نموند
به روی نیزه، کرده تجلی
سری که غرق خونه و زخمیه خیلی
بایدم این سر، شکسته باشه
انگاری که خورشید به خون نشسته باشه
***
بیاید بریم با هم، یه سر به قتلگاه
همون جایی که شد، خون حسین مباح
زنده بود هنوز که قتل و غارت، شد آغاز
پای دشمنا به خیمه شد باز
شمر و خولی و سنان و اخنس، هستن باز
وای حسین...
خواهری که تو آتیش تنهایی میسوزه
خواهری که غربتش جان سوزه
خواهری که پیر شده تو گودال، یک روزه
وای حسین...
بیاین بریم با هم، یه سر به خیمهگاه
بریم کنار یک خواهر بیپناه
نداره نامردیِ این لشگر، اندازه
غارت خیمه شروع شد تازه
توی نامردی دارن این لشگر، آوازه
همشون ارازل و اوباشن، نامردا
فکر پاداشی که دارن فردا
کشتن آقا رو برای مال این دنیا
وای حسین...
نظرات
نظری وجود ندارد !