تب تنهایی من بود کتاب از تو گرفت
166
0
- ذاکر: سید محمد جوادی
- سبک: واحد
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب ششم محرم
- سال: 1402
(تب تنهایی من بود، کتاب از تو گرفت)۲
(فکر نوشیدن یک جرعهی آب از تو گرفت)۲
(به جمال حسنی دست درازی کردند)۲
(تازه داماد حرم، نیزه نقاب از تو گرفت)۲
(هر کسی از پدرم، از پدرت بغضی داشت)۲
(انتقامی عوَض آن دو جناب از تو گرفت)۲
(تا به حالا نشده بود جوابم ندهی)۲
(من صدایت زدم و سنگ جواب از تو گرفت)۲
(بوی خون بدنت کرب و بلا را برداشت)۲
(گل نیلوفریَم نعل گلاب از تو گرفت)۲
(یا حسن)۴
(در کربلا یکی شد، جشن و عزای قاسم)۲
خون علی اکبر، گشته حنای قاسم
در خیمهی عروسی، در پای سفرهی عقد
تنها نشسته مادر، (خالیست جای قاسم)۲
با آنکه آن حوالی خیلی سر و صدا بود
از زیر سُم مرگب، آمد صدای قاسم
(یا حسن)۴
(فکر نوشیدن یک جرعهی آب از تو گرفت)۲
(به جمال حسنی دست درازی کردند)۲
(تازه داماد حرم، نیزه نقاب از تو گرفت)۲
(هر کسی از پدرم، از پدرت بغضی داشت)۲
(انتقامی عوَض آن دو جناب از تو گرفت)۲
(تا به حالا نشده بود جوابم ندهی)۲
(من صدایت زدم و سنگ جواب از تو گرفت)۲
(بوی خون بدنت کرب و بلا را برداشت)۲
(گل نیلوفریَم نعل گلاب از تو گرفت)۲
(یا حسن)۴
(در کربلا یکی شد، جشن و عزای قاسم)۲
خون علی اکبر، گشته حنای قاسم
در خیمهی عروسی، در پای سفرهی عقد
تنها نشسته مادر، (خالیست جای قاسم)۲
با آنکه آن حوالی خیلی سر و صدا بود
از زیر سُم مرگب، آمد صدای قاسم
(یا حسن)۴
نظرات
نظری وجود ندارد !