حاج جواد حیدری

با دردها با زخم‌ها تا می‌کند زهرا

312
22
با دردها با زخم‌ها تا می‌کُنَد زهرا
می‌سوزد و با غم مُدارا می‌کند زهرا

بر پیکرِ بی‌جانِ خانه روح می‌آید
تا پلک‌های خویش را وا می‌کند زهرا

با این‌که او خود کوهی از درد است اما باز
هر درد که باشد مُداوا می‌کند زهرا

قبل از اذانِ صبح خوابِ صادقه دیده
از این جهت هِی یادِ بابا می‌کند زهرا

شاید شفا بگرفته یا شاید نمی‌دانم
با خنده‌اش تعبیرِ رؤیا می‌کند زهرا

امروز روزِ آخرش باشد از این بابت
امروز دارد کارِ فردا می‌کند زهرا

تا که بشوید کودکانِ خویش را دائم
از دستِ بشکسته تَمَنّا می‌کند زهرا

خورشیدِ حیدر می‌شود چون قبل می‌تابد
خود را به زحمت باز زهرا می‌کند زهرا

جاری نشو اِی اَشک! دارد بچه‌هایش را
از روزَنِ چشمش تماشا می‌کند زهرا

عطرِ تنش در خانه می‌پیچد زمانی که
با سینه‌ی زخمی تَقَلّا می‌کند زهرا

از صبح هِی درخواستِ عَفو و حلالیت
گاهی ز فضّه گه ز اَسماء می‌کند زهرا

تا می‌رسد در پُشتِ در با گریه لالایی
در زیرِ لَب بهرِ که نَجوا می‌کند زهرا؟

پیراهنش از قبل هم گُل‌دارتر گشته
با هر نَفَس گُل‌کاری‌هایی می‌کند زهرا

هر بار سُرفه می‌کند اَفلاک می‌لرزد
هر بار قصدِ جانِ مولا می‌کند زهرا

بعد از دو ماه امروز با نان پختنش دارد
حَنانگی را خوب معنا می‌کند زهرا

حیدر کَمَر تا می‌کند وقتی که می‌بیند
دارد وصیّت‌نامه را تا می‌کند زهرا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش