بلارو به جون خریدی عزیزم
48
0
- ذاکر: حسین محمدی فام
- سبک: زمینه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب ششم محرم
- سال: 1402
بلا رو به جون خریدی عزیزم
به عرش خدا رسیدی عزیزم
چه مردی شدی عمو جون فدات شم
به این زودی قد کشیدی عزیزم
پسر برادرِ من
ستارهی لشکر من
با این قد و بالا شدی
مثل علیاکبر من
از صورتت نقاب گرفتن
موی تو رو خَضاب گرفتن
خواستن که خوشبو بشه صحرا
از گُلِ تو گلاب گرفتن
ای پسرِ حسن ای قمرِ حسن.....
صدام که زدی بریده بریده
رسیدم به تو خمیده خمیده
شدی باطناً شکسته شکسته
شدی ظاهراً کشیده کشیده
خوش قد و بالای حسن
آینهی چشای حسن
بودی توی کربُبلا
طنینِ صدای حسن
افتادی زیرِ پای مرکب
روزِ تنت شده مثل شب
حال دل عمو پریشون
وضع تن تو نامرتب
ای پسرِ حسن ای قمرِ حسن.....
پای روضهی تنت گریونم من
چرا اینطوری شدی حیرونم من
بلایی سرت آوردن که موندم
به خیمه چطور برِت گردونم من
یادگار شیر جمَل
تو رو میگیرم به بغل
ولی میریزه رو زمین
تن تو شبیه عسل
این کوفیا با هر چی داشتن
روی تن تو لاله کاشتن
تا که خنک بشه دلاشون
داغ تو رو دلم گذاشتن
ای پسرِ حسن ای قمرِ حسن.....
و صل الله علی اباعبدالله......
به عرش خدا رسیدی عزیزم
چه مردی شدی عمو جون فدات شم
به این زودی قد کشیدی عزیزم
پسر برادرِ من
ستارهی لشکر من
با این قد و بالا شدی
مثل علیاکبر من
از صورتت نقاب گرفتن
موی تو رو خَضاب گرفتن
خواستن که خوشبو بشه صحرا
از گُلِ تو گلاب گرفتن
ای پسرِ حسن ای قمرِ حسن.....
صدام که زدی بریده بریده
رسیدم به تو خمیده خمیده
شدی باطناً شکسته شکسته
شدی ظاهراً کشیده کشیده
خوش قد و بالای حسن
آینهی چشای حسن
بودی توی کربُبلا
طنینِ صدای حسن
افتادی زیرِ پای مرکب
روزِ تنت شده مثل شب
حال دل عمو پریشون
وضع تن تو نامرتب
ای پسرِ حسن ای قمرِ حسن.....
پای روضهی تنت گریونم من
چرا اینطوری شدی حیرونم من
بلایی سرت آوردن که موندم
به خیمه چطور برِت گردونم من
یادگار شیر جمَل
تو رو میگیرم به بغل
ولی میریزه رو زمین
تن تو شبیه عسل
این کوفیا با هر چی داشتن
روی تن تو لاله کاشتن
تا که خنک بشه دلاشون
داغ تو رو دلم گذاشتن
ای پسرِ حسن ای قمرِ حسن.....
و صل الله علی اباعبدالله......
نظرات
نظری وجود ندارد !