بزار حالا حالا نوکر شما باشم
296
10
- ذاکر: سعید کرمعلی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام حسین (ع) , ورود کاروان به کربلا , عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شب دوم محرم
- سال: 1402
ما برای حسین میمیریم
حرف مرد دو تا نخواهد شد
تا قیامت اگر که گریه کنیم
حق داغش ادا نخواهد شد
یک عالمه گریه به تو بدهکارم
تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
بزار حالا حالا نوکر شما باشم
لحظهی مرگم تو خاک کربلا باشم
بده که پیش تو موی سرم سفید نشه
بده که نوکرت بمیره و شهید نشه
من اصلا اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت عزیز بشم
سردم نکنی تردم نکنی
عزیزم حسین
تا که در غمش بوته ور نشویم
وصل او رزق ما نخواهد شد
ما نباشیم دیگران هستند
خلوت این روضه ها نخواهد شد
کار آنکه شاه هر دو سراست
لنگ امثال ما نخواهد شد
جز حسین هیچکس موقع دفن
کفنش بوریا نخواهد شد
تو اولین امیر بودی
که بین یک حصیر بودی
برات گریه کردم
برا دفنت اومدن از دهات گریه کردم
کفن نداشتی برای بوریا گریه کردم
تنت که تن نبود برا قطعه هات گریه کردم
یک امیدی بهم هست که صدام کردی
به یک دردی میخوردم که صدام کردی
هیچکس به دل ما محل نداد
تنها حسین آمد و ما را سوار کرد
امام کیست
امام آفتاب تابان است
امام کعبهی قبله نمای ایمان است
امام اینه دار خداست روی زمین
که خلقت است رکاب و امام مثل نگین
هوای صبح دل انگیز بندگیست امام
به زندگیم قسم اصل زندگیست امام
امام که پدر مهربان برای همهست
امام جان دو عالم ولی فدای همهست
عمود خیمهی خلقت امامت است فقط
و سایه سار عالم ولایت است فقط
امام چشمهی جاری به سمت اقیانوس
امام روح طحارت انیس و کل نفوس
امام رحمت باران امام نور خدا
امام میشکفد بزل های خاکی را
یزیدیان زمان نور بر نمیتابند
شب از حسادت این منزلت نمیخوابد
رسید خطبهی شیطان به مردم آسی
پر شود همه جا از امام نشناسی
و خواستند خورشید را قلم بزنند
و این زلال تر از آب را بهم بزنند
و خواستند زمین را پر از غرض بکنند
وجای ظالم و مظلوم را بهم بزنند
و تیغ تفرقه بر دست های خود بردند
امام را طرف قتلگاه آوردند
یزید دوزخیان تحت تابعیت او
حسین اهل بهشتند در معیت او
غلام همت آنم در زیر منت اوست
خوشا به حال زهیری که در معیت اوست
کسی که یار حسین است تا ابد شاد است
ز هر چه رنگ تعلق بگیرد آزاد است
حسین نالهی غم زد حسین آه کشید
که تیغ تفرقه او را به قتلگاه کشید
به قتلگاه رسیدند فرقةبالسیوف
چنان زدند که از هم جدا شدند حروف
رسید نوبت بعدی به فرقة البعصا
سلاح اگر که ندارند میزدند با پا
رسید دستهی بعدی به فرقة البخشب
میان این همه فرقه چه میکشد زینب
من به آغوش پر از مهر شما محتاجم
بغلم کن حسین
سامون گرفت تو خیمه ها دلای خسته
خیمه زدی غبار روی موهات نشسته
اینجا فقط صدای هلهله است
شیر خواره ای میون قافله است
خیره بهش چشای حرمله است
گودال و من از حالا میبینم
سر ها رو به نیزه ها میبینم
تو کربلا با چه شکوهی پا گذاشتم
با دلهره قدم تو این صحرا گذاشتم
عصر دهم شب غم و عزاست
خیمه که سوخت شروع غصه هاست
داد میزنم داداش من کجاست
برگردیم تا که نرفتی از حال
میمیرم اگه بری تو گودال
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشیدند تو را
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده تو را
دور و برم رو تار میبینم
این همه نیزه دار میبینم
زینب و واسهی دفعه آخر
شمر بره کنار میبینم
یا عریض الکبریا تنگ قتلگاه من
نیزهی شکسته شد آخرین پناه من
یا عظیم الجبروت حرمتم شکسته شد
من و با لگد زدند دستشون که خسته شد
نمونده هیچکسی برای من
دیگه توون نداره پای من
تو رو خدا تا وقتی زنده ام
نرید به سمت خیمه های من
راه من شیخ الکبیر داری از حالم خبر
میزدند همه ولی پیرمرد ها بیشتر
رازق الطفل صغیر تشنه هستند بچه ها
خواهرم اینجا نیا
ارجعی الی الخیام
پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمیدهم به کسی غیرت الله من خیالت جمع
من که معجر نمیدهم به کسی
تو اگر اجازهای بدهی خویش را پهلویت میاندازم
میان این همه کشته تو چرا عریانی
اگر این چند تا عقب بروند
چادرم را رویت میاندازم
حرف مرد دو تا نخواهد شد
تا قیامت اگر که گریه کنیم
حق داغش ادا نخواهد شد
یک عالمه گریه به تو بدهکارم
تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
بزار حالا حالا نوکر شما باشم
لحظهی مرگم تو خاک کربلا باشم
بده که پیش تو موی سرم سفید نشه
بده که نوکرت بمیره و شهید نشه
من اصلا اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت عزیز بشم
سردم نکنی تردم نکنی
عزیزم حسین
تا که در غمش بوته ور نشویم
وصل او رزق ما نخواهد شد
ما نباشیم دیگران هستند
خلوت این روضه ها نخواهد شد
کار آنکه شاه هر دو سراست
لنگ امثال ما نخواهد شد
جز حسین هیچکس موقع دفن
کفنش بوریا نخواهد شد
تو اولین امیر بودی
که بین یک حصیر بودی
برات گریه کردم
برا دفنت اومدن از دهات گریه کردم
کفن نداشتی برای بوریا گریه کردم
تنت که تن نبود برا قطعه هات گریه کردم
یک امیدی بهم هست که صدام کردی
به یک دردی میخوردم که صدام کردی
هیچکس به دل ما محل نداد
تنها حسین آمد و ما را سوار کرد
امام کیست
امام آفتاب تابان است
امام کعبهی قبله نمای ایمان است
امام اینه دار خداست روی زمین
که خلقت است رکاب و امام مثل نگین
هوای صبح دل انگیز بندگیست امام
به زندگیم قسم اصل زندگیست امام
امام که پدر مهربان برای همهست
امام جان دو عالم ولی فدای همهست
عمود خیمهی خلقت امامت است فقط
و سایه سار عالم ولایت است فقط
امام چشمهی جاری به سمت اقیانوس
امام روح طحارت انیس و کل نفوس
امام رحمت باران امام نور خدا
امام میشکفد بزل های خاکی را
یزیدیان زمان نور بر نمیتابند
شب از حسادت این منزلت نمیخوابد
رسید خطبهی شیطان به مردم آسی
پر شود همه جا از امام نشناسی
و خواستند خورشید را قلم بزنند
و این زلال تر از آب را بهم بزنند
و خواستند زمین را پر از غرض بکنند
وجای ظالم و مظلوم را بهم بزنند
و تیغ تفرقه بر دست های خود بردند
امام را طرف قتلگاه آوردند
یزید دوزخیان تحت تابعیت او
حسین اهل بهشتند در معیت او
غلام همت آنم در زیر منت اوست
خوشا به حال زهیری که در معیت اوست
کسی که یار حسین است تا ابد شاد است
ز هر چه رنگ تعلق بگیرد آزاد است
حسین نالهی غم زد حسین آه کشید
که تیغ تفرقه او را به قتلگاه کشید
به قتلگاه رسیدند فرقةبالسیوف
چنان زدند که از هم جدا شدند حروف
رسید نوبت بعدی به فرقة البعصا
سلاح اگر که ندارند میزدند با پا
رسید دستهی بعدی به فرقة البخشب
میان این همه فرقه چه میکشد زینب
من به آغوش پر از مهر شما محتاجم
بغلم کن حسین
سامون گرفت تو خیمه ها دلای خسته
خیمه زدی غبار روی موهات نشسته
اینجا فقط صدای هلهله است
شیر خواره ای میون قافله است
خیره بهش چشای حرمله است
گودال و من از حالا میبینم
سر ها رو به نیزه ها میبینم
تو کربلا با چه شکوهی پا گذاشتم
با دلهره قدم تو این صحرا گذاشتم
عصر دهم شب غم و عزاست
خیمه که سوخت شروع غصه هاست
داد میزنم داداش من کجاست
برگردیم تا که نرفتی از حال
میمیرم اگه بری تو گودال
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشیدند تو را
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده تو را
دور و برم رو تار میبینم
این همه نیزه دار میبینم
زینب و واسهی دفعه آخر
شمر بره کنار میبینم
یا عریض الکبریا تنگ قتلگاه من
نیزهی شکسته شد آخرین پناه من
یا عظیم الجبروت حرمتم شکسته شد
من و با لگد زدند دستشون که خسته شد
نمونده هیچکسی برای من
دیگه توون نداره پای من
تو رو خدا تا وقتی زنده ام
نرید به سمت خیمه های من
راه من شیخ الکبیر داری از حالم خبر
میزدند همه ولی پیرمرد ها بیشتر
رازق الطفل صغیر تشنه هستند بچه ها
خواهرم اینجا نیا
ارجعی الی الخیام
پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمیدهم به کسی غیرت الله من خیالت جمع
من که معجر نمیدهم به کسی
تو اگر اجازهای بدهی خویش را پهلویت میاندازم
میان این همه کشته تو چرا عریانی
اگر این چند تا عقب بروند
چادرم را رویت میاندازم
نظرات
نظری وجود ندارد !