بار سنگین گناه این همه رسوایی داشت
46
2
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر اول
- موضوع: مناجات با خدا
- مناسبت: شب هفدهم ماه رمضان
- سال: 1403
بار سنگین گناه، این همه رسوایی داشت
من خطا کردم و لطف تو تماشایی داشت
این همه کوهِ گُنَه بر احدی فاش نشد
دیده از مغفرت توست که دریایی داشت
تو بغل وا کنی و روی برگردانم من
بنده انگار نه انگار تمنایی داشت
یاریام کردی و گفتی به دل خسته بیا
سفرهی عفو من از بهر تو هم جایی داشت
رحمت واسعهات آمد، بخشید مرا
یا حسین گفتم و عفو تو چه غوغایی داشت
پسر فاطمه شد منتظر آمدنم
آنکه از حر خطاکار پذیرایی داشت
آنکه دستان زهیر و وهب و جونو گرفت
هیبت حیدری و جذبهی زهرایی داشت
رهنمون کرد همه قافله را سوی علی
آنکه در بین دو انگشت تجلایی داشت
کم شده صبر و قرارم، نجفم را برسان
یا علی گفتم و خود حل معمایی داشت
ای دل! ایوان نجف بین چه صفایی دارد
اما علقمه نیز از آن جلوهی مولایی داشت
از رخ حضرت عباس، علی پیدا بود
تیغ اگر تا وسط ابروی او جایی داشت
گفت بی دست، به صورت به زمین افتادم
لطف زهراست که بالین سرم پایی داشت
مادرت آمد و من «اَدرِک اَخا» سر دادم
چون نشد آب رسانم، به خدا سر دادم
.
من خطا کردم و لطف تو تماشایی داشت
این همه کوهِ گُنَه بر احدی فاش نشد
دیده از مغفرت توست که دریایی داشت
تو بغل وا کنی و روی برگردانم من
بنده انگار نه انگار تمنایی داشت
یاریام کردی و گفتی به دل خسته بیا
سفرهی عفو من از بهر تو هم جایی داشت
رحمت واسعهات آمد، بخشید مرا
یا حسین گفتم و عفو تو چه غوغایی داشت
پسر فاطمه شد منتظر آمدنم
آنکه از حر خطاکار پذیرایی داشت
آنکه دستان زهیر و وهب و جونو گرفت
هیبت حیدری و جذبهی زهرایی داشت
رهنمون کرد همه قافله را سوی علی
آنکه در بین دو انگشت تجلایی داشت
کم شده صبر و قرارم، نجفم را برسان
یا علی گفتم و خود حل معمایی داشت
ای دل! ایوان نجف بین چه صفایی دارد
اما علقمه نیز از آن جلوهی مولایی داشت
از رخ حضرت عباس، علی پیدا بود
تیغ اگر تا وسط ابروی او جایی داشت
گفت بی دست، به صورت به زمین افتادم
لطف زهراست که بالین سرم پایی داشت
مادرت آمد و من «اَدرِک اَخا» سر دادم
چون نشد آب رسانم، به خدا سر دادم
.
نظرات
نظری وجود ندارد !