حسین طاهری

ای سراپا حُسن، حیّ ذوالمَنَن

273
6
ای سراپا حُسن، حیّ ذوالمَنَن
سوّمین ابن الرّضا، دوّم حسن

ای هزاران آفتابت مشتری
یا اباالمهدی، امام عسکری

اسوه‌ی تقوا، خدایی بنده‌ای
همچو جان در جسم ایمان، زنده‌ای

دُرِّ ده دریا و بحر یک گهر
آن گهر، خود حجّت ثانی عشر

با همه درد و غم و عمر کمت
تا ابد مرهون احسان، عالمت

از نماز و از دعای متصل
بُردی از دشمن، کنار حبس دل

با خدا پیوسته در راز و نیاز
روزها را روزه، شب‌ها در نماز

رنج‌هایت، در ره توحید بود
سال‌ها یا حبس، یا تبعید بود

روزگارت، شعله‌ها بر جان فکند
دشمنت، در برکه‌ی شیران فکند

ایستادی بین شیران، در نماز
شیرها را، جانبت روی نياز

الله الله، گرد تو درّندگان
سر فرو بردند، همچون بندگان

نور عِلمت، از درون حبس‌ها
کرد از ظلمت، جهانی را رها

ای دمت، جان داده بر روح الامین
آسمان خفته، در خاک زمین

رهنمای آفرینش کیست؟ تو
شهریار ملک بینش کیست؟ تو

چشم بد از ماه رخسار تو، دور
یک جمال و چارده خورشید نور

گشت دشمن، در جوانی قاتلت
گشت در ماه ربیع الاوّلت

کفر خود را عاقبت، معلوم کرد
همچو اجدات، تو را مسموم کرد

سامره شد، صحنه‌ی روز جزا
گشت تنها مهدی‌ات، صاحب عزا

ای به قربان تو و عمر کمت
قلب مهدی، داغدار ماتمت

بی تو مهدی بی کس و یاور شده
طفل تنهای تو، تنهاتر شده

آه از آن ساعت که در سوز و گداز
خواند مهدی، بر تن پاکت نماز

کرد تا جسم ضعیفت را نظر
بر کشید آهی جهان سوز از جگر

آسمان دیده‌اش، انجم گریست
بین مردم، مخفی از مردم گریست

گر چه بوده اشک دامن دامنت
بود کی زنجیر و غل، بر گردنت

جسم تو زخم از دم خنجر، نداشت
پیکر جدّ غریبت، سر نداشت

آه از آن ساعت که زین العابدین
پیشوای عابدین و ساجدین

دید در گودال خون، بر روی خاک
پیکر پاک پدر را، چاک چاک

یوسف زهرا و زخم تیر و سنگ
گرگ‌ها کردند، جسمش چنگ چنگ

گشت از چشمش روان، دریای خون
خواست جانش از بدن، آید برون

همدم او جز شرار تب نبود
جان ز کف می داد، اگر زینب نبود

کربلا در کربلا میماند، اگر زینب نبود...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش