این همه سپاه دور و بر شاه
228
11
- ذاکر: روح الله رحیمیان
- سبک: زمینه
- موضوع: عبدالله بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب پنجم محرم
- سال: 1402
این همه سپاه، دور و بر شاه
شاه بیگناه، مونده بیپناه
بابامو دارم میبینم تو قتلگاه
طاقت بیار عزیزم، طاقت بیار رسیدم
من هم شبیه عمه، خیمه تا گودال و دویدم
(اومدم اینجا که یاورت باشم
نه خجالتزدهی، برادرت باشم)۲
اومدم تا که مراقب سرت باشم، وا حسینا
والله والله، لااُفارِقُ هَمی...
دنیای منه، زیر نیزهها
دیدمت عمو، تو شلوغیا
باید بزنم فریاد یا محمدا
تکرار روضههای، سقای کربلا شد
مثل عموم ابالفضل، دستم از بدنم هم جدا شد
اومدم تا شاید ارباً اربا شم
نفس آخرمو، تو بغلت باشم
اومدم تا که منم زائر زهرا شم، وا حسینا
زیر دستوپا، سایهی سرم
تو فاطمه من، جای پدرم
پیچیده چقد اینجا بوی مادرم
یادآور مدینه، گودال قتلگاه شد
نیزه بهجای مسمار، راهش به پهلوی تو وا شد
به سرم یاد، دیوار و در افتاد
شنیدم که مادرت، به دردسر افتاد
جلوی چشم چهل تا خیرهسر افتاد، وا حسینا
شاه بیگناه، مونده بیپناه
بابامو دارم میبینم تو قتلگاه
طاقت بیار عزیزم، طاقت بیار رسیدم
من هم شبیه عمه، خیمه تا گودال و دویدم
(اومدم اینجا که یاورت باشم
نه خجالتزدهی، برادرت باشم)۲
اومدم تا که مراقب سرت باشم، وا حسینا
والله والله، لااُفارِقُ هَمی...
دنیای منه، زیر نیزهها
دیدمت عمو، تو شلوغیا
باید بزنم فریاد یا محمدا
تکرار روضههای، سقای کربلا شد
مثل عموم ابالفضل، دستم از بدنم هم جدا شد
اومدم تا شاید ارباً اربا شم
نفس آخرمو، تو بغلت باشم
اومدم تا که منم زائر زهرا شم، وا حسینا
زیر دستوپا، سایهی سرم
تو فاطمه من، جای پدرم
پیچیده چقد اینجا بوی مادرم
یادآور مدینه، گودال قتلگاه شد
نیزه بهجای مسمار، راهش به پهلوی تو وا شد
به سرم یاد، دیوار و در افتاد
شنیدم که مادرت، به دردسر افتاد
جلوی چشم چهل تا خیرهسر افتاد، وا حسینا
نظرات
نظری وجود ندارد !