علی پورکاوه

این دوروزه چون سه ماه مادرم لاغر شدی

76
7
این دو روزه چون سه ماه مادرم لاغر شدی
حضرت خیبر شکن هم سطح با بستر شدی

چشم‌های نیمه بازت را به روی من نبند
مادرم را خواب می‌بینی مگر باشد بخند

دور لب‌هایت زبانت را نچرخان

خضاب کردنت منع آب کردنت
شبیه گندم ری آسیاب کردنت

دور لب‌هایت زبانت را نچرخات جان من
شیر آوردم برای نوش جان مهمان من

بد زده نامرد زخم تو نمی‌آید به هم
مثل زخم بازوی سرت کرده ورم

قاتل با خنده می‌خندید بر احوال من
گفت بدجوری زدم بیهوده دست و پا نزن

مادرم ای کاش امشب بود تا کاری کند
مثل ایام احد از تو پرستاری کند

با تکان دست و پایت دست و پا گم کرده‌ام
آن کفن‌هایی که مادر داد را آورده‌ام

می‌روی از هوش می‌گویی کلامی بی صدا
کربلا یا کربلا یا کربلا

چادرم را از چه می‌بوسی
تو با گریه چه می‌گی
با تماشای وقارم پای می‌کوبی

محرمان دور دخترت جمع‌اند گریه نکن
باز هم وا می‌شود زخم سرت گریه مکن

تا ابوفاضل کنارم هست در آرامشم
چادرم را روی زخم تو می‌کشم

از ازل بین حسین و قلب من احساس بود
مادرم هم روی گیسوی حسین حساس بود

هر چه می‌خواهی بگو بازی مکن با جان من
با تماشای حسین حرف جدایی را نزن

وای اگر روزی ببینم زیر پا افتاده است
زیر زانوهای قاتل از صدا افتاده اشک

ندارم آن که اموال عرب را می‌برد
بعد پیراهن می‌آید معجرم را می‌برد

کوفیان با ما در دروازه بد تا می‌کنند
بر سر بازار زینب را تماشا می‌کنند

کشتی بگیر و بازهم خودت را زمین بزن
جان‌ها همه فدای این همه حس برادری

اون‌جا که غم از آسمونش می‌باره حرم کریمه
تنها حرمی که روضه خون نداره حرم کریمه

اومدم زیارتت بی گریه بی زاری
چرا هرچی غربت تو داری؟
حتی توی خونتم بی یاری

سلام آقا می‌شه به ما بگی چشات دیده
ای پسر مادر قد خمیده
موهات چرا از بچگی سفیده

(حسن جان)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش