حاج محمدرضا طاهری

این بغض رفته رفته گلو گیر میشود

1148
0
این بغض رفته رفته گلو گیر می‌شود
از خود خوری یتیم حرم پیر می‌شود

دورو بَرَش شلوغ شد، عمه نگاه کن
انگار خواب سرخ تو تعبیر می‌شود

این شمر نیست که خنجر کشیده‌و
دارد به قتلگاه سرازیر می‌شود

بی‌تاب‌و خسته، تشنه، جگر سوخته، غریب
مجروح نیش نیزه‌و شمشیر می‌شود

راضی مشو عموی مرا زجر کُش کنند
دستم اگر رها نکنی دیر می‌شود

دیدی عمه که افتاد عموی من به خاک
دستش کشیدو رفت

از لابه‌لای اسب‌سواران رسیدو دید
تکیه به نیزه داده، به زانو در آمده

یک گَله گرگ، دیو، برای دریدنش
دندان به هم فشرده ز هر سو درآمده

سر نیزه‌ای که رفته از این سوی پهلویش
زیر فشار از آن‌سوی پهلو درآمده

وقت نزول تیغ به‌جای سپر همه
دیدند بین معرکه بازو درآمده

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش