حاج سعید حدادیان

اى دختر و خواهر ولایت

1637
7
اى دختر و خواهر ولایت
آیینۀ مادر ولایت

بر ارض و سماء ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم

معصومه به کُنیه و به عصمت
افتاده به خاک پایت عفت

در کوى تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده

در قصر تو جبرئیل حاجب
زُوّار تو را بهشت واجب

گفتند و شنیده‌اند ز آغاز
کز قم به جنان درى شود باز

حاجت نبُوَد مرا برآن در
قم باشدم از بهشت بهتر

قم قبلۀ خازن بهشت است
این جا سخن از بهشت، زشت است

قم شهر مقدس قیام است
قم خانۀ یازده امام است

قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مُطهّر توست

گر فاطمه دفن شد شبانه
نَبوَد ز حریم او نشانه

کى گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافته‌ام کجاست آن قبر

آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینۀ قم

مریم به بَرَت اگر نشیند
این منظره را، مسیح بیند

سازد به سلام سَرو قد خم
اوّل به تو، بعد از آن به مریم

روزى که به قم قدم نهادى
قم را شَرَفِ مدینه دادى

آن روز قرار از مَلک رفت
ذکرِ صلوات بر فلک رفت

تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوى زهرا

در خاکِ رهت ز عجز و ناله
مى‌ریخت سرشک، همچو لاله

با گریۀ شوق و شاخۀ گل
بُردند به ناقه‌ات توسّل

دل بود که بود، محفل تو
غم گشت به دور محمل تو

آن پیر که سیّد زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود

گردید به گردِ کاروانت
شد پاى برهنه ساربانت

بردند تُرا به گریه هودَج
تا خانۀ موسى اِبن خِزرَج

از شوق تو اى بتول دوّم
قم داد ندا به مردم قم

کاى مردم قم به پاى خیزید
از هر در و بام گل بریزید

آذین به بهشتِ قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید

قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسى به مهمان

قم شام نبود، تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ

قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سرِ نى، سر برادر

حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جاى گیرد

بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف

قم مهمان را عزیز خوانند
کى دخت و را کنیز خوانند

"میثم" همه عمر آن چه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت

شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش