از آن عشق بدون نقص در حیرت اگر بودی
1484
23
- ذاکر: سیدرضا نریمانی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت خدیجه (س)
- مناسبت: شب دهم ماه رمضان
- سال: 1402
از آن عشق بدون نقص در حیرت اگر بودی
برایش در مقام همسری زینت اگربودی
دلیلش جذبه ایمان و خلق مهربانش بودی
پیاپی با پیمبر عاشق صحبت اگر بودی
دلت میخواست اسلام پیمبر بهترین باشد
برای دین به فکر وقف اموالت اگر بودی
مسلمان پروری کار خودت بود و
به دنبال تجارت یا کرامت دادن ثروت اگر بودی
امیر المونین تنها امیر المونین بود وبه این علت
موافق با مرامش بوده آن حضرت اگر بودی
ولایت در مسیر فتنه و شبهه نمیافتاد
اگر بودی در آن تبلیغ آن حجت اگر بودی
در آن نه سالگی ام ابیها نیز مادر داشت
در آن نه سالگی با قلب پر مهرت اگر بودی
دلش آرام بود و دور بود از بغض و دلتنگی
کنار دخترت زهرا شب وصلت اگر بودی
حسن سیلی به مادر را نمیدید و جوان میماند
هوادرانه در آن کوچهی خلوت اگر بودی
نمیدانم چه حالی داشتی در آتش کینه
گرفتار چهل نامرد بی غیرت اگیر بودی
زمین افتاد و در بر روی بار شیشهاش افتاد
تو میرفتی به جای فضه آن ساعت اگر بودی
زمان رفت و زمین کربلا در انتظارت بود
شبی با کاروان خستهات در حرکت اگر بودی
فقط میخواستی کام حسینات بی عطش باشد
تمام عمر خود دنبال یک حاجت اگر بودی
تک و تنها عطش گودال خنجر سر غفا نیزه
به صورت میزدی لطمه در آن هیئت اگر بودی
یقینا میسپردی جان اگر می دیدیاش هعریان
به روی تل شاهد غارت اگر بودی
در آغوش تو زینب زار میزد داغهایش
غروب روز عاشورا در آن غربت اگر بودی
ای ز چادر تو سر پناه کودکان میشد
میان خیمه در آن عصر پر وحشت اگر بودی
علی را حلال کن واسه زخم بازو
علی را حلال کن واسه درد پهلو
چون روی تو روی به صحرا گذاشتم
داغ لب تو بر لب دریا گذاشتم
فطرس کجاست حق پرش را ادا کند
اینان تو را به معرض گرما گذاشتند
پایی که بر دهان شریفت نهادند
اول به روی چادر زهرا گذاشتند
زاویهای ز مسجد کوفه از سینهات
این نیزه را به خلوت مولا گذاشتند
خاک فلک به ماجر زینب که در سپاه
پیراهن تو را به تماشا گذاشتند
برایش در مقام همسری زینت اگربودی
دلیلش جذبه ایمان و خلق مهربانش بودی
پیاپی با پیمبر عاشق صحبت اگر بودی
دلت میخواست اسلام پیمبر بهترین باشد
برای دین به فکر وقف اموالت اگر بودی
مسلمان پروری کار خودت بود و
به دنبال تجارت یا کرامت دادن ثروت اگر بودی
امیر المونین تنها امیر المونین بود وبه این علت
موافق با مرامش بوده آن حضرت اگر بودی
ولایت در مسیر فتنه و شبهه نمیافتاد
اگر بودی در آن تبلیغ آن حجت اگر بودی
در آن نه سالگی ام ابیها نیز مادر داشت
در آن نه سالگی با قلب پر مهرت اگر بودی
دلش آرام بود و دور بود از بغض و دلتنگی
کنار دخترت زهرا شب وصلت اگر بودی
حسن سیلی به مادر را نمیدید و جوان میماند
هوادرانه در آن کوچهی خلوت اگر بودی
نمیدانم چه حالی داشتی در آتش کینه
گرفتار چهل نامرد بی غیرت اگیر بودی
زمین افتاد و در بر روی بار شیشهاش افتاد
تو میرفتی به جای فضه آن ساعت اگر بودی
زمان رفت و زمین کربلا در انتظارت بود
شبی با کاروان خستهات در حرکت اگر بودی
فقط میخواستی کام حسینات بی عطش باشد
تمام عمر خود دنبال یک حاجت اگر بودی
تک و تنها عطش گودال خنجر سر غفا نیزه
به صورت میزدی لطمه در آن هیئت اگر بودی
یقینا میسپردی جان اگر می دیدیاش هعریان
به روی تل شاهد غارت اگر بودی
در آغوش تو زینب زار میزد داغهایش
غروب روز عاشورا در آن غربت اگر بودی
ای ز چادر تو سر پناه کودکان میشد
میان خیمه در آن عصر پر وحشت اگر بودی
علی را حلال کن واسه زخم بازو
علی را حلال کن واسه درد پهلو
چون روی تو روی به صحرا گذاشتم
داغ لب تو بر لب دریا گذاشتم
فطرس کجاست حق پرش را ادا کند
اینان تو را به معرض گرما گذاشتند
پایی که بر دهان شریفت نهادند
اول به روی چادر زهرا گذاشتند
زاویهای ز مسجد کوفه از سینهات
این نیزه را به خلوت مولا گذاشتند
خاک فلک به ماجر زینب که در سپاه
پیراهن تو را به تماشا گذاشتند
نظرات
نظری وجود ندارد !