حاج محمدرضا طاهری

ار عفو تو یا از گنه خویش بگویم

31
2
جاری‌ست چو باران، عرق شرم به رویم
از عفو تو یا از گُنَهِ خویش بگویم؟!

ترسم نگذارند به فردای قیامت
یک برگ گل از باغ وصال تو بِبویم

تو زود رضا می‌شوی از بنده ولی من
دیر آمده‌ام تا که رضای تو بِجویم

من رو به در غیر تو بردم، تو ز رحمت
آغوش گشودی که بیا باز به سویم

صد سالَم اگر در شرر نار بسوزی
از دوستی‌ات کم نشود یک سَرِ مویم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش