حاج محمود کریمی

آن‌جا که اشک، پای غمت پا گرفت و بعد

184
7
آن‌جا که اشک، پای غمت پا گرفت و بعد
بغضی میان سینه‌ی من، جاگرفت و بعد

وقتی که ذوالجناح، بدون تو بازگشت
این دخترت، بهانه‌ی بابا گرفت و بعد

ابری سیاه بر سر راهم، نشسته بود
ابری که رووی صورت من را گرفت و بعد

آن‌جا صدای مادر دل‌خسته می‌رسید
آری! صدای گریه‌ی زهرا گرفت و بعد

همراه آن‌صدا، لب طفل سه‌ساله‌ات
ذکر محمّدا و خدایا گرفت و بعد

هرکس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه‌کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

دور از نگاه غیرت عبّاس، رووی نی
آتش به خیمه‌های تو، بالا گرفت و بعد

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش