آغوش من که هست
359
15
- ذاکر: حسین سیب سرخی
- سبک: زمینه
- موضوع: امام حسین (ع)
- سال: 1402
آغوش من که هست چرا ماندهای به خاک
جای تن تو بر روی ریگ روان نبود
اُمُّنا زهرا...
(باد صبا ببر به نجف روضهی مرا)۲
(روضه بخوان که دخت علی در امان نبود)۲
اُمُّنا زهرا...
ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است
اما دگر اسیر شدن رسممان نبود
حسین، شرمندهام زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود
اُمُّنا زهرا...
ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت
ای کاش بین قافلهای ساربان نبود
(حسین جانم، حسین جانم)۲جانم جانم
ماندم چرا به زور کشیدن از تنت
آخر لباس کهنهی تو که گران نبود
(گفتم به آفتاب، نتابد روی تنت)۲
شرمندهام که روی تنت سایهبان نبود
حسین، با لشکری برای سرت جنگ کردهام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود
دیروز شش برادر کرّار داشتم
امروز دور خواهر تو جز سنان نبود
(حسین جانم، حسین جانم حسین)۲
زن جوان مرا میزدن نامردان
مدینه فاطمهام را در احتضارم انداخت
و یک غلاف که دست چهل نفر چرخید
و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت
(خودم ز سینهی او میخ را درآوردم)۲
تو هم که میروی ای وای بر دل زینب
حسین آقا جان...
جای تن تو بر روی ریگ روان نبود
اُمُّنا زهرا...
(باد صبا ببر به نجف روضهی مرا)۲
(روضه بخوان که دخت علی در امان نبود)۲
اُمُّنا زهرا...
ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است
اما دگر اسیر شدن رسممان نبود
حسین، شرمندهام زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود
اُمُّنا زهرا...
ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت
ای کاش بین قافلهای ساربان نبود
(حسین جانم، حسین جانم)۲جانم جانم
ماندم چرا به زور کشیدن از تنت
آخر لباس کهنهی تو که گران نبود
(گفتم به آفتاب، نتابد روی تنت)۲
شرمندهام که روی تنت سایهبان نبود
حسین، با لشکری برای سرت جنگ کردهام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود
دیروز شش برادر کرّار داشتم
امروز دور خواهر تو جز سنان نبود
(حسین جانم، حسین جانم حسین)۲
زن جوان مرا میزدن نامردان
مدینه فاطمهام را در احتضارم انداخت
و یک غلاف که دست چهل نفر چرخید
و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت
(خودم ز سینهی او میخ را درآوردم)۲
تو هم که میروی ای وای بر دل زینب
حسین آقا جان...
نظرات
نظری وجود ندارد !